بیچــــاره من که عابر این شهر کینه ام
از هر طرف نصب سرم سنگ می شود
بر سبـــــزی بهار در ان جا امید نیست
وقتی جفا به جــــای وفا رنگ می شود
اینجــــا درت وقـت ثمـر نیـــزه می دهد
اینجـا کمیت عاطفـه ها لنـگ می شود
اینجـا صدای پتک هر آهنگری چه خوب
با سم اسب جنگ هماهنگ می شود
آوای گــــریه های غریبــــانه دلـم
در گوش شهر کوفه خوش آهنگ می شود
بر زلف های دختـــر بابائی ات حسین
هر دست جای شانه زدن چنگ می شود.
***********************
عرفه آمده از یار خبر نیست چرا؟
چقدر ناله زنـم آه،کجـــایی آقـــا؟
رمضان که نشد و این عرفه هم نشد و...
پس قرارا من و تو کی و کجا ای جانا
منتظرهات همه منتظر ماه حسین
انتظاری که گره خوده به این عاشورا
******
حاجیان در عرفات اند ولی من اینجا
بین این روضه ام و در حرم کرببلا
عرفه آمده یعنی که مهیا باشید
تا که همراه شوید با غم و اشک زهرا
سینه زن ها چقدر فرصتمان محدود است
پرچم و پیرهن آماده کنید بهر عزا
دوش دیدم که کسی در عرفاتم می گفت
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
هرکه مجنون حسن است بگو برخیزد
هرکه دیدار خدا خواست بیاید با ما
اشعار آئینی.عرب او را سهیل نامیدند زیرا چهره اش همچون ستاره سهیل میدرخشید شهرت او "قاسم بن الحسن"است
اینان که حرف بیعت با یار میزنند
آخر میان کوچه مرا دار میزنند
اینجا میا که مردم مهمان نوازشان
طفل تو را به لحظه دیدار میزنند
این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترست
یعنی کسی که باشد عزادار میزنند
دیدم برای آمدنت روی اُشتران
چندین هزار نیزه فقط بار میزنند
اینجا برای کشتن طفل سه ساله ات
هر لحظه حرف سیلی و مسمار میزنند
فتوای: خون نسل علی شد حلال را
هر شب به روی مأذنه ها جار میزنند
آقا نیا که آخرش این شور چشم ها
تیری به صحن چشم علمدار میزنند
سر بسته گویمت که پریشان زینبم
حرف از اسیر کوچه و بازار میزنند
می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین
پائین پای نیـــــزه ی تــو زار می زنند
این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند
حتی به رأس اصغر تو سنگ میزنند
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 535
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1